تو همان تکیه گاهى که یک عمر در نبودنت بین آسمان و زمین معلّقم

همان ساحلِ امنى که بارها در آغوشت دل به دریا زده ام 

همان سایه ى خنکِ ظهر تابستانى که آسایش تنى 

همان همسفر روزهاى سخت و شب هاى پر درد

تو براى من همانى که باید باشى .

دلم تنگ سکوت هایى است که میان کلامت مى کنم

تا صدایت را در مشام نه ام مزه مزه کنم. 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها